این که خضرش خواندهاید اسکندر مقدونی است
این همه آتش خدایا شعلهاش از گور کیست؟
شهوتِ این بینمازان، نشئهی انگورِ کیست؟
شیخ بازیگوشِ ما از بس مریدِ خویش بود
عطسهای فرمود و گفت: این جملهی مشهورِ کیست؟
آبنوشان ادعای خضر بودن میکنند
رنگِ پیراهانِ اینان وصلهی ناجورِ کیست؟
دستِ این پاسوربازان هر که دل را داد، باخت
دوستان چشمِ شما در انتظارِ سورِ کیست؟
دین و دل دادند یارانم در این شرب الیهود
شیخِ ما در باده گم شد، مستِ ما مستورِ کیست؟
این که خضرش خواندهاید اسکندرِ مقدونی است
این که دریایش لقب دادید چشمِ شورِ کیست؟
این که بر آن گوشِ خود بستید، صورِ محشر است
این که شیطان میدمد دائم در آن، شیپورِ کیست؟
بعدِ توفان جز کفی در کیسهی امواج نیست
شاهماهیهای این دریا ببین در تور کیست!