بسم الله الرحمن الرحیم
حاج آقا قاسمیان داشت روایاتی درباره ی آداب خرید و فروش در اسلام میخواند. میگفت اصلا در اسلام چیزی به عنوان چونه زدن تعریف نشده، و میگفت که اسلام به خریدار سفارش کرده کمی بیشتر از قیمت جنس پول بده و به فروشنده هم سفارش کرده کمی بیشتر از قیمت، جنس بده و یا کمی کمتر از قیمت جنس پول بگیر.
داشتم با خودم فکر میکردم این چیزها در جامعه ی امروز ما امری نزدیک به محال به نظر میرسه.
****
بالاخره بعد از هشت ترم، درس تربیت بدنی را برداشتم، قبل از رفتن به دانشگاه به سمت فروشگاه ورزشی رفتم تا یک جفت کفش ورزشی بخرم، وارد مغازه شدم و یک جفت کفش را برداشتم، امتحان کردم و به فروشنده گفتم : " ببخشید این کتونی ها ایرانیه؟"
-" بله قربان. کار تبریزه. کارش حرف نداره!"
- قیمتش چنده؟
- قابل نداره قربان. 12800 تومن
بدون این که حرف دیگری بزنم چهارده هزار تومان شمردم و به فروشنده دادم.
فروشنده بند کفش ها را که انداخت، پول را شمرد، مکثی کرد و بعد دو هزار تومان از پول را به من برگرداند.
****
ساعت حدود هفت و نیم شب بود، سوار پراید سفیدی بودم و از دانشگاه به سمت خانه میامدم. چیزی به مقصد نرسیده بود. دستم را داخل جیب کردم و سکه هایی را که داشتم شمردم، 350 تومان بود. کرایه ی معمول از الغدیر تا شهرک هم همین قدر است، اما اگر 400 تومان بدهی اغلب نباید منتظر بقیه باشی. سکه ها را به ته جیب برگرداندم و دو تا اسکناس 200 تومانی و دو تا 100 تومانی را که داشتم به راننده دادم. راننده پول را که گرفت بلافاصله یکی از 100 تومانی ها را برگرداند و گفت: "کرایه ی شما 300 میشه"
پی نوشت:
شاید تفاوت بین جامعه ای از مومنان که با هم برادرند با جامعه ای از درنده صفتان که یکدیگر را به چشم طعمه می نگرند، به همین سادگی باشد.